خاطره ای از زبان همسر امیر سرلشکر شهید شریف اشراف

روزی در موزه حرم حصرت معصومه (س) در حال تماشای قرآن های قدیمی و دستنوشته بودیم که من پیشنهاد تقریر قرآن را دادم. همسرم چند روز بعد گفت: این پیشنهاد مرا مصمم به این کار کرده است و بدین ترتیب کار کتابت قرآن از ماه رمضان سال ١٣٤٧ اغاز شد. شهید اشراف معتقد بود پس از پایان تقریر قرآن، به آرزوی خود یعنی شهادت نایل می شود و چنین نیز شد. یک ماه پس از پایان کتابت قرآن که با مقدمه بالا آغاز شد، لحظه دیدار فرا می رسد. همسر شهید می گوید : «واقعه تکان دهنده شهادت تیمسار اشراف، ما را به یاد روزهایی انداخت که با تبسم، قرآن را رونویسی می کرد و می گفت: شهادت من پس از پایان این کار مقدر شده است.» ما آن وقت ها به این حرف چندان اعتقاد نداشتیم و در پاسخ می گفتیم خداوند سرنوشت انسان ها را خود تعیین می کند و ما خود باید چگونه رسیدن به این سرنوشت را ترسیم کنیم. غافل از اینکه انس و الفت با قرآن، چنان معرفت و افق باز معنوی در پیش چشمان همسرم گشوده بود که لحظه شهادتش را عیان می دید.