شهید محمد ابراهیم همتی

زندگی نامه

شهید محمد ابراهیم همتی

شهید همتی در اسفند سال ١٣٢٩ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. بعد از گذشت ٦ سال با خانواده به تهران مهاجرت کرد. در سال ١٣٤٨ بعد از اخذ دیپلم با وجود اینکه در رشته مهندسی دانشگاه تهران قبول شده بود به دلیل علاقه‌ای که به دریا داشت، نیروی دریایی را برگزید و جهت طی دوره‌های ناوبری و فرماندهی کشتی به آلمان اعزام شد و در آنجا نیز در بین دانشجویان ٧٠ کشور جهان، رتبه اول را به خود اختصاص داد و به تهران بازگشت. پس از بازگشت از آلمان جهت تکمیل مهارت‌ها و تخصص‌های دریا نوردی مجددا به کشور‌های سوئد و فرانسه اعزام شد و تا سال ١٣٥٧ در آنجا به تحصیل مشغول بود. پس از اتمام دوره‌های تخصصی به ایران بازگشت و در منطقه دوم دریایی بوشهر مشغول به خدمت گردید.
دست سرنوشت به گونه‌ای باور نکردنی شهید همتی را به ناوچه پیکان پیوند می‌زند چرا که همزمان با تحصیل در فرانسه، ناوچه پیکان به سفارش ایران در این کشور ساخته می‌شود و شهید همتی با همین ناوچه به ایران باز می‎گردد و در ناوچه پیکان مشغول خدمت می‌گردید. با آغاز شروع جنگ تحمیلی از سوی عراق شهید همتی آرام و قرار نداشت و اصرار داشت که شبانه به سوی بوشهر حرکت کند چرا که می‎گفت: در بوشهر به کمک او نیاز دارند و در عملیات مروارید که بدون شک یکی از بزرگترین عملیات‌های نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در طول سالیان جنگ تحمیلی بوده است حضور پیدا کرد. طی این عملیات در روز ١٣٥٩/٩/٧ ناوچه قهرمان پیکان با فرمانبری شهید همتی و با پشتیبانی جنگنده‌های نیروی هوایی با وارد شدن در جنگی تمام عیار، بیش از پنج ناوچه «اوزای» عراقی را به قعر آب‌های خلیج فارس می‌فرستد و با به آتش کشیدن اسکله‌های نفتی «البکر» و «الامیه» مانع از صادرات نفت عراق از طریق خلیج فارس و دریای عمان می‌گردد. اما پس از این عملیات ناوچه قهرمان پیکان در مسیر بازگشت هدف موشک قرار می‌گیرد و شهید «محمد ابراهیم همتی» فرمانده دلیر و بی‌باک به حیات ابدی خود در سرای باقی شتافت و بدن مطهرش در خلیج همیشه نیلگون فارس آرام گرفت.

خاطره‌ای از شهید

یادم می‌آید عملیات مروارید به پایان رسیده بود و ما از اسکله‌های البکر و الامیه عراق دور می‌شدیم که شهید همتی مرا صدا زد تا بر روی عرشه بروم. ۴۸ ساعت از آغاز عملیات گذشته بود و من چون افسر مخابرات و مسئول رادار ناوچه بودم، در طول این ۴۸ ساعت استراحت نکرده بودم. از من تشکر کرد و با دست بر روی شانه‌ام زد و بیشترین علت موفقیت ناوچه و عملیات را به من نسبت داد. در این حین ناگهان صدای فریاد بچه‌های ناوچه بلند شد که موشک به سمت ما می‌آید. انتظار حمله را نداشتیم. شهید حفیظی که معاون شهید همتی بود، به سمت سکان دوید و آن را به طور کامل به سمت چپ تکان داد اما متاسفانه موشک به قسمت انتهایی ناوچه اصابت کرد و من به داخل آب پرتاب شدم. زمانی به خود آمدم که ناوجه در حال غرق شدن بود و هواپیماهای دشمن با شلیک خود به سمت ناوچه آن را مورد اصابت قرار داده بودند.