شهید یوسف کلاهدوز

یوسف کلاهدوز

شهید یوسف کلاهدوز در اول دی سال ۱۳۲۵ در شهرستان قوچان متولد شد. پس از پایان تحصیلات دبیرستان وارد دانشکده افسری شد و خود را در ظاهر معتقد به رژیم نشان می داد، ولی عملا به ترویج اصول و ارزش های اسلامی می پرداخت. او مدت هفت سال در لشکر شیراز به خدمت مشغول بود. توجه او به قرآن و فرامین الهی باعث حساسیت جاسوسان رژیم پهلوی شده بود. تیزهوشی شهید کلاهدوز نه فقط موجب برطرف شدن سوء ظن ضد اطلاعات گشت، بلکه منجر به خوش بینی و پیشنهاد انتقال وی به گارد شاهنشاهی شد. با مشورتی که با منابع متصل به مرجع ولایت داشت، به او گفته شد که ورود به گارد را بپذیرد. ورود او به گارد در حکم وسیله ای بود که بتواند اطلاعات کسب، و به دستگاه ضربه وارد کند و هسته های بینش را در گارد و ارتش شکل دهد. پس با امام رابطه برقرار کرد، و با راهنمایی های ایشان، نیروهای متعهد و انقلابی را جذب، و سعی کرد اطلاعات سری را در اختیار مبارزان مسلمان قرار دهد. با اطاعت از فرمان حضرت امام (ره) کار سازمان بخشیدن به ارتش را بر عهده گرفت. گروهی که هسته مرکزی آن با همت والای کلاهدوز، اقارب پرست و تنی چند از نظامیان متعهد و نیروهای انقلابی تشکیل شد و ارتش مکتبی از رهاوردهای شایان توجه این ستاد است. او از بدو تاسیس سپاه با این نهاد انقلابی در ارتباط بود. یوسف با همراهی شهید منتظری و تنی چند از نیروهای متعهد تشکیلاتی به نام «پاسداران انقلاب» ایجاد کردند. هنگامی که سپاه به صورت منظم به عنوان یک نهاد به امر حضرت امام (ره) ایجاد شد، کلاهدوز جزو اولین کسانی بود که با میل و رغبت خود به سپاه روی آورد و به عنوان یکی از اعضای شورای عالی سپاه انتخاب شد. باید او را به حق از بنیان گذاران و از محورهای اصلی سپاه دانست. امر مهم آموزش را در سپاه از طرف نماینده شورای انقلاب بر عهده گرفت و در نتیجه فعالیت های چشمگیر، قائم مقام فرمانده سپاه شد. شهید کلاهدوز با کمک افراد متخصص و متعهد طرح تشکیل یگان هوایی را در سپاه تهیه کرد. در عملیات شکستن حصر آبادان، شهید کلاهدوز نقش بسزایی داشت.
او سرانجام در سال ۱۳۶۰، با دیگر سرداران اسلام بر اثر سانحه هوایی در منطقه کهریزک تهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

خاطره ای از شهید

شهید کلاهدوز در شب ۲۱ بهمن ۵۷، متوجه نقل و انتقالات مشکوکی در سطح پادگان، و متوجه نقشه های فاجعه آمیز آنها می شود. از این رو شب، پست نگهبانی را از افسر نگهبان تحویل می گیرد و به هر وسیله ای خود را به اتاق تیمسارها می رساند و متوجه نیت پلید آنها می گردد. سپس از پادگان خارج می شود و خبر را به بیت امام (ره) می دهد و به پادگان باز می گردد و تا صبح مشغول بیرون آوردن سوزن چکاننده تانک ها می شود و بدین ترتیب بزرگترین توطئه رژیم را مبنی بر گلوله باران فرودگاه، مجلس، مرکز رادیو و تلویزیون، میدان ارگ، راه آهن و بیت امام، عقیم می گذارد.