خاطره ای از امیر سرلشکر شهید علیرضا یاسینی

اواخر جنگ بود که به عنوان معاون عملیات پایگاه بوشهر، برنامه ریزی کرده بودم پروازهایی را در منطقه فاو انجام دهیم. حدود ده دقیقه مانده به شروع نخستین پرواز، شهید یاسینی که در آن موقع فرمانده پایگاه بود، در حالی که خود را به چتر و کلاه مجهز کرده بود وارد آلرت شد. گفت: «کی نوبت ماست؟» گفتم: «برای پرواز شما برنامه ریزی نشده، مگر اینکه دستور بفرمایید.» در حالی که میخندید، گفت: «بریم استارت بزنیم هواپیما را ببینیم بلدیم یا یادمان رفته!» اصرار ما برای جلوگیری از پرواز ایشان مؤثر نیفتاد و به طرف نخستین هواپیما که آماده برای پرواز بود رفت و در چشم برهم زدنی درون کابین قرار گرفت. این عمل وی باعث روحیه گرفتن سایر دوستان پروازی شد، به گونه ای که برای رفتن به مأموریت از هم سبقت می گرفتند. شهید یاسینی در آن روز دو بار مأموریت جنگی انجام داد.