خاطره ای از زبان برادر شهید عباس شیرازی

با عباس از محل کار به خانه باز می گشتیم که او گفت: «بیا به دنبال دخترم برویم.» مدرسه در خیابان ایران قرار داشت. ما در همان کوچه ماشین را پارک کردیم. تقریبا همه دانش آموزان به خانه هایشان رفتند، اما دختر ادامه مطلب

خاطره ای از امیر سرلشکر شهید حسین شهرام فر

شهید شهرامفر همیشه با یاد خدا زندگی می‌کرد و این صفت از ویژگی‌های ذاتی وی از دوران کودکی بود. همکارانش قبل از انقلاب اسلامی به او لقب «شیخ حسین» داده بودند و به اعتقادات خالصانه و عارفانه و افکار مذهبی‌اش اعتقاد داشتند. ادامه مطلب

خاطره ای از سردار سرلشکر پاسدار شهید محمود شهبازی

شهید شهبازی تاکید کرد این سه خبرنگار را سالم می رسانی خط تا گزارش خود را تهیه کنند. با اکراه گفتم: «آتش دشمن خیلی سنگینه، تازه کارهای مهم تری هم بر زمین مانده!» گفت: «در انجام این کار همین بس که علی ادامه مطلب

خاطره‌ای از زبان همسر شهید نبی الله شاهمرادی

خیلی به او وابسته بودم. یکبار گفتم: «من یک ثانیه هم نمی‌توانم بدون تو زندگی کنم.» او مثل همیشه با مهربانی پاسخ داد: «همین دل‌تنگی‌های تو هست که نگذاشت من در آن هشت سال شهید شم وگرنه من در تمام عملیات‌ها بودم، ادامه مطلب

خاطره ای از امیر سرلشکر شهید حمیدرضا سهیلیان

یکی از افتخارات بزرگ شهید سهیلیان، آزاد کردن سر پل ذهاب بود. آن هم درست زمانی که از تهران، دستوری مبنی بر تخلیه پادگان سرپل ذهاب و از بین بردن مهمات داده شده بود تا مبادا انبار مهمات به دست دشمن بیفتد. ادامه مطلب

خاطره‌ای از سردار سرلشکر پاسدار شهید عبدالمجید سپاسی

شهید حاج مجید خیلی نوشابه‎های ساخت وزارت سپاه پاسداران به نام کوثر را دوست می‌داشت و در گرمای شلمچه پس از هر غذا از نوشابه می‌نوشید به حدی که بین بچه‌ها معروف به نوشیدن نوشابه کوثر شده بود. به ما می‌گفت من ادامه مطلب

خاطره ای از امیر شهید علی زارع نعمتی

ساعت ۴ بعد از ظهر ۲۶ فروردین ماه ۱۳۶۷، برای محافظت از آب های نیلگون خلیج فارس و دریای عمان از اسکله پایگاه دریایی بوشهر حرکت کردیم؛ مأموریتی همچون مأموریت های گذشته. خبرها حاکی از آن بود که دشمن به سکوهای نفتی ادامه مطلب