خاطره ای از سردار سرلشکر پاسدار شهید علی رضاییان

وقتی بالای سر او رفتم، به دلیل ترکش زیادی که به بدنش خورده بود، جانسوزانه ناله می کرد. با دیدن چنین حالتی، یاد خاطرات زندان او افتادم که برای ما تعریف می کرد. او می گفت: هنگامی که مأموران ساواک یکی از ادامه مطلب

آخرین پرواز امیر خلبان شهید فریدون ذوالفقاری

فریدون برای آخرین بار، به منظور شناسایی به سوی عراق پرواز می کند. مرسوم این است که چهار هواپیما برای اسکورت هواپیمای شناسایی همراه شوند، اما آن روز یعنی ۱۰ خرداد ۱۳۶۵، فریدون فقط با دو هواپیمای اسکورت به مأموریت خود ادامه ادامه مطلب

خاطره ای از امیر سرلشکر خلبان شهید محمود خضرایی

چند ماه مانده به پیروزی انقلاب اسلامی، طی فرمانی از خلبانان پایگاه هوایی بوشهر خواسته می شود هواپیماهای خود را به پایگاه هوایی چابهار منتقل کند. در آن زمان با توجه به جو حاکم بر ارتش، کسی حق اعتراض به دستورات را ادامه مطلب

خاطره ای از سردار سرلشکر پاسدار شهید محمد مهدی خادم الشریعه

بعد از فتح خرمشهر، یک روز صبح، مهدی به همراه چند تن از دوستانش قصد رفتن به مأموریت داشت. همرزمانش به او می گویند: «بیا صبحانه بخور.» ولی مهدی می گوید: «می خواهم صبحانه را در بهشت بخورم.» در همان مسیر آقای ادامه مطلب

خاطره ای از خلبان شهید محمد حق شناس

در سال ١٣٦٠، زمانی که وی مسئولیت ستاد عملیات جنوب را برعهده داشت، در شرایطی، فرمانده سپاه پاسداران نیاز می‌بیند ظرف حدود دو ساعت شرایط جبهه‌ها را حضوری به عرض حضرت امام خمینی (ره) برساند و کسب تکلیف کند. عملی شدن این ادامه مطلب

خاطره ای از سردار شهید جواد حاج خداکرم

آقا جواد در محله‌شان حامی مستضعفین و ضعیفان بود و از آن‌ها حمایت می‌کرد. یک روز از مدرسه آمده بودم. اول سال بود، کتاب‌های جدیدی گرفته بودم. گفت: کتاب‌ها را بیاورید. از اول کتاب، عکس شاه، فرح و ولیعهد را برید و ادامه مطلب